اساتید و قرآن آموزان عزیز سابقون ، سلام!
خبر بسیار مهم!
این خبر قطعا یکی از اتفاقات مهم موسسه را در این سالها رقم خواهد زد:
نوشتن و ثبت خاطرات قرآن آموزان و اساتید مؤسسه سابقون و تبدیل به "کتاب سابقون"
فرصت محدود است؛
لطف کنید خاطرات تلخ و شیرین، کوتاه و بلند، خنده دار یا غمگین خودتون را هر چه سریعتر برای ما ارسال کنید.
☑️شما الآن یک نویسنده هستید.
در نوشتن وسواس به خرج ندهید. راحت و سریع بنویسید. به موقع نگارش خواهد شد.
☑️ از همین حالا شروع کنید
هر کدام از ما حداقل 20 خاطره جالب و با حال برای دوستان خودمان داریم. و حتی ممکن است سه خط بیشتر نباشد. اشکالی ندارد، بنویسید.
از جایم پا شدم و رفتم سمت عبادتگاه مسجد امام(رحمة الله علیه).
تراکت رو گرفتم!!:page_facing_up::page_with_curl:
اومدم سر جایم نشستم و شروع کردم به خوندن تراکت؛
داخلش چند تا طرح رو برای حفظ قرآن توضیح داده بود؛ از جمله:
:sparkle: حفظ یکساله
:sparkle: حفظ چهارساله
:sparkle: و .
خب اون موقع من دانشجوی
ادامه مطلب
یادش بخیر سال حفظمون
کلاسی که ما بودیم(هاتف،کلاس آخریه که خیلی بزرگ بود)زمستونش خیلی سرد بود چون که هم بزرگ بودو هم سقفش خیلی بالا بود،قربونش برم درو پنجره هاشم که سماقپالون بود و کلا ضد خفگی بر اثر گازگرفتگی ساخته بودنش برا همین گرم نمیشد!
یکی از همون روزای خیلی سرد بود که دیدیم دیگه نمیشه سرماشو تحمل کرد و به فکر چاره بودیم که
ادامه مطلب
اوضاع قر و قاطی
بسم الله الرحمن الرحیم
پیرامون بحث برنامه ریزی چند شبی یود با استادم صحبت می کردم خلاصه کلی فکرم را مشغول کرده بود روز ها یه چیز مثل باد از تو ذهنم رد می شد که ( زمان بندی یا تثبیت) خیلی زود به کل فراموش می کردم یه شب خیلی بحث جدی شد
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر اشتباه نکنم اسفند سال 97 بود و با بچه های موسسه رفته بودیم راهیان نور ( البته با کاروان حاج حسین یکتا ) احتمالا شب دوم بود که رفتیم منطقه ی عملیاتی شلمچه ( مراسم بله برون شهدا ) خیلی اون شب خوب بود
ادامه مطلب
همه ی بچه ها آمده بودند و داشتند بازی میکردند ولی به جای اینکه من را بزنند خودشان را میزدند و من بالای تخت به آنها نگاه میکردم و میخندیدم. استاد نصر که میخواستند آنها را از هم جدا کنند، نتوانستند و ناخواسته وارد بازی شدند . شدت بازی زیاد شده بود ناگهان خبری رسید که
ادامه مطلب
من از بچگی خیلی دوست داشتم قرآن را حفظ کنم و قرائت کنم حتی کلاس سوم ابتدایی هم که بودم رفتم به کلاس حفظِ بچه هایی که در تابستان می خواستند یک دوره ی حفظ را انجام دهند. دو روز به مسجدی رفتم در آنجا دیدم که بچه ها به همراه استادشان قرآن را حفظ می کنند. از صدا و سیمای مرکز اصفهان هم حتی برای ضبط و گزارشِ
ادامه مطلب
یک روز با پوریا صفری که تقریبا همسایه هستیم به سمت خونه می رفتیم ( با اتوبوس ) این قضیه مال مکان موسسه قبلی هست سر یه سه راه از اتوبوس پیاده شدیم اون سه راه چراغ رهنمایی داشت ولی زود به زود عوض می شد
ادامه مطلب
درباره این سایت